وقتی به دستور یزید، سر پدر را برای رقیه علیهاالسلام آوردند، رقیه (س)  سر آن حضرت را در بغل گرفت و عقده های دل را باز کرد و هر چه می خواست با سر بابا گفت. آن شب رقیه علیهاالسلام ، گم شده خود را یافته بود، اما بی نوازش و آغوش گرم. پس لب هایش را بر لب های بابا گذاشت و آن قدر گریست تا جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 

لینک دانلود : حجم 20 مگابایت